دو ساعت بعد قرار است وارد اتاق عمل بشوی و زیر تیغ جراحی بروی. عملی که به قول دکترت شانس زنده ماندن تو 50-50 است. الان در دلت چه می گذرد؟
- ببین ماجرا را لطفا رومانس نکن! من از تو خواهش کردم که اینجا باشی تا مانع از به وجود آمدن برخی شایعه ها بشوی. شاید مضحک به نظر برسد ولی من الان به تنها چیزی که فکر می کنم امید به زندگی است و با تمام انرژی می خواهم روی آن تخت دراز بکشم. هنوز کارهای زیادی دارم و مطمئن باش دلم روشن است که از این مرحله زندگی هم رد می شوم و اتفاق بدی قرار نیست بیفتد.
خب اصل ماجرا چیست؟ تو اصلا چرا اینجایی؟ شایعات خیلی زیاد است. تو سکته مغزی کردی؟ تصادف کردی؟ افسردگی ات باعث تخریب روانی ات شده؟ تومور داری؟
- معمولا جامعه ما طوری است که خیلی زود به شایعه ها دامن زده می شود. اصل ماجرا این است که غده بزرگی در سر من تشکیل شده که باعث سرگیجه های شدید و در بعضی اوقات از هوش رفتن من می شد. من ماجرا را زیاد جدی نگرفتم ولی به مرور بعضی اتفاقات افتاد که باعث شد دیگر جدی تر نسبت به درمان این بیماری عمل کنم. حالا هم این جراحی همه چیز را مشخص خواهد کرد.
پس دغدغه تو این است که قبل از رفتنت به اتاق عمل خیالت درباره حرف هایی که در مورد تو زده خواهد شد، راحت شود.
- ببین در سال های گذشته بسیاری از قهرمان ها و ستاره های ما در معرض اتهام های فراوان اخلاقی قرار گرفتند. خیلی ها از این شایعه ها ضربه خوردند و مورد اتهام قرار گرفتند. صحبت هایی از قبیل زیاده روی در مصرف مشروبات و اوردوز و ... می دانی؟ مگر ناصر عبداللهی نبود؟ یا احمدرضا عابدزاده؟ آبروی آدم ها راحت جمع نشده که با یک اتفاق کوچک به باد برود.
مگر نمیگویی دلت روشن است که اتفاقی نخواهد افتاد؟
- به هر حال همین الانش هم کلی علیه من صحبت شده که واقعا ناراحت کننده بوده. دکتر من آن پشت است و تو می توانی در مورد همه چیز با او صحبت کنی.
ولی من می خواهم با خود تو صحبت کنم. گفته می شد تو دیگر قید کار در ایران را زده ای و مقیم خارج از کشور شده ای.
- نه، من همیشه دوست داشتم در مملکت خودم کار کنم ولی به قدری در این سال ها به من ظلم شد و اذیت شدم که واقعا دچار ناراحتی های روانی و اعصاب شدم.
چرا بعد از انتشار آلبوم «نریمان 86» از گود موسیقی بیرون آمدی و رفتی سراغ ویدئوهایت؟ کارهای تو که به خوبی مورد توجه قرار گرفته بود و خیلی زود اوج گرفته بودی. چه اتفاقی افتاد؟ چرا ادامه ندادی؟
- ببین کم لطفی و بی معرفتی برخی از دوستان نزدیک من بزرگترین دلیل این اتفاق بود چون من مرتکب اشتباه بزرگ و غیرقابل بخششی نشده بودم و فقط چند ویدئو تولید کرده بودم ولی همین دوستان دور و بر خودم برخی صحبت ها و گمانه زنی ها را سر زبان ها انداختند ومسئولان موسیقی کشور هم تحت تاثیر همین صحبت ها نزدیک به چهار سال است که مجوز آثار من را صادر نمی کنند.
خود مسئولان به من علنا گفتند برو و شش ماه دیگر بیا کارت را درست می کنیم. مسئولان بلندپایه دفتر موسیقی از من خواستند که هیچ فعالیت ماهواره ای نداشته باشم تا کارم درست شود. من نامه نگاری ها و دیدارهای زیادی را با دیگر مسئولان هم داشتم. قول های زیادی شنیدم و آخرین صحبتی هم که با من شد این بود که چند ماه بعد، مجوز آلبوم تو را هم مثل مجوز آلبوم «مهدی مقدم» صادر می کنیم. قول مساعد دادند.
واقعا هم در برخی مشکلات مساعدت و همکاری خوبی از سوی دوستان دفتر موسیقی دیدم ولی در مجموع کم لطفی عده ای از دوستان باعث شد من از این وادی دور بمانم و این مشکلات برایم پیش بیاید.
آلبوم جدیدت فقط مشکل حراست دارد؟
- سه سال است که همه مجوزهای آن صادر شده. مجوزهای شعر و ترانه و موسیقی آن صادرشده و فقط مجوز حراستش مانده. برای آن هم خیلی رایزنی شد ولی به نتیجه درستی نرسیدم. متاسفانه بعضا شاهد نگاه های گزینشی و سلیقه ای در این باره بودیم که من دلیلش را درک نمی کنم.
همزمان با من بسیاری از خواننده های دیگر هم در ماهواره ویدئوهای آنچنانی داشتند ولی مشغول اجرای تورکنسرت هایشان در تهران و شهرستان بودند. من واقعا به خاطر این موضوع و این ممنوعیت ها سال های سختی را سپری کردم.
مخصوصا سال های 87 و 88 که اوج کار من بود و نمی توانستم در ایران برنامه اجرا کنم. حالا هم چندین ماه است که همین فشارها باعث شده مریضی و اعصابم به هم بریزد و الان روی تخت بیمارستان با تو این صحبت ها را انجام دهم.
اگر همه چیز به خیر بگذرد و تو به سلامت از این مریضی خلاص شوی، باز هم سعی ات را برای ادامه فعالیت در ایران انجام خواهی داد؟
- شک نکن. اصلا برای همین بوده که من ریسک این عمل را به جان خریده ام. هیچ انگیزه ای به جز فعالیت رسمی در ایران ندارم و به امید آن زیر تیغ می روم.
وصیتنامه ات را نوشته ای نریمان؟
- قرار شد بحثمان را رومانس نکنی. هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد. من با انرژی و ایمان فراوان به اینجا آمده ام. انگیزه های زیادی برای ادامه مسیر هنری ام دارم. بگو همه برایم دعا کنند ... یادت می ماند؟
حرفی مانده؟
- با قدرت برمی گردم. قول می دهم ...
نظرات شما عزیزان:
sara
ساعت19:50---17 آذر 1391
دیدی دیدی که برگشت نریمان جون خوش قوله الکی که قول نمیده واااای خداروشکر که حالش خوب شد
جمعه 17 آذر 1391برچسب:,
|
درباره من
تـنهــــا چیزی که خرجــــی ندارد
جـــاری شدن در ذهــــن دیــــگران است....
پس آنگونه جاری شــــوید
که خنــده بر لبانشـــان نـــــــقش بــــبندد ...
نه نـــــــفرت در دلشـــــــان
tir_64_16@yahoo.com
نازترین عکسهای ایرانی
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان هر چی دلت بخواد و آدرس djm2.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.